گذر بهار از کوچه شعبان

ساخت وبلاگ
به خواهران مهاجرم زهره و سارا عزیزکانم: خیلی پیشترها جایی خواندم که انسان ذاتا میل به فراموشی دارد . یعنی تعقل و تعمدی توامان دارد که بعضی رویدادها،خاطرات ،و اشخاص را از حافظه حذف نماید یک آلزایمر خودخواسته. امروز که نمیدانم چرا و به،چه دلیل به موضوع تمایل به فراموشی فکر میکردم. سعی کردم خاطرات دور و دراز را مرور نمایم تا ببینم کدامها ارزش نگهداری در ذهن را ندارند.آیا این سخن ذات فراموشی درست هست یا نه دیدم خیرا هیچ کدام از خاطرات تلخ و شیرین را نمیتوانم به کنار بگذارم. بعضی خاطرات کم رنگ و تیره شده اند اما فراموش نشده اند. بعد به این فکر کردم انسان ذاتا دوست ندارد که فنا دهنده و خرابکار باشد آنها که فراموش میشوند حتما هنر در یاد ماندن و راه و رسم در دل جای داشتن را به نیکویی فرا نگرفته بودند. بگذریم بعد تولد دخترکم تمایل داشتم که نام یکی از شما عزیزان را به یاد قلب پاک شما جان رسته ها از این وادی محنت بر رویش گذارم. و شاید باور نکنید که چندین ماه درگیر این موضوع بودم و تا ثبت احوال و گرفتن شناسنامه دخترکم نامی نداشت. آنجا بود که به این اندیشیدم نام هرکدامتان را برگزینم از عدالت خارج شده ام و جفا به یک نفرتان نمودم. بهرجهت نامش را روشا نهادیم. اینها را نوشتم که بگویم بر فرض مثال اگر انسان ذاتا فراموشکار نیز باشد من اما شما را فراموش نمیکنم من شما را از خاطر نمیبرم. چنان که خار کوته بخت و محو در سایه های باغ،غنچه های نوگلش را از یاد نبرد. شما جزئی از جان و جهان چند ده نفره منید. دوست دار و مشتاق به یادآوری مکررتان پدر روزبه و روشا. + نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 8:37 توسط مهران  |  گذر بهار از کوچه شعبان...ادامه مطلب
ما را در سایت گذر بهار از کوچه شعبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasimbidary بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 17:38

‏ملکم: تازه‌ترین مصیبت کدام است؟

‏راس: مصیبت‌ها چنان دم‌به‌دم می‌رسند که از مصیبتِ ساعتی پیش دم نمی‌توان زد

.‏ [مکبث]

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم آذر ۱۴۰۱ ساعت 17:32 توسط مهران  | 

گذر بهار از کوچه شعبان...
ما را در سایت گذر بهار از کوچه شعبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasimbidary بازدید : 56 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 15:10

ای صبحدم ای پگاه کی می آیی پایان شب سیاه کی می آیی تا موسم گل چند زمستان مانده ای سال بدونِ ...آه کی می آیی

+ نوشته شده در پنجشنبه ششم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 19:46 توسط مهران  | 

گذر بهار از کوچه شعبان...
ما را در سایت گذر بهار از کوچه شعبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasimbidary بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 15:10

گاهی گوشه کنار از زبان همکاری یا رهگذری یا دوستی کلمه ای میشنوم و جذبش میشوم. حالا اینکه گفت یعنی چه؟! پی جو میشوم میپرسم. گاهی نیز وبگردی میکنم. امشب دوستی بعد از مدتها تماس گرفته بود. جویای احوال هم شدیم. پرسیدم چگونه ای ؟پاسخ داد پهژاره پهژاره. پرسیدم یعنی چه مختصر توضیحی داد.در نت خواندم پژاره کلمه ای است کردی که به گویش لری و لکی هم وارد شده. در کردی چندین معنا داره. مثل دلتنگی.. در لکی که گویش دوستم هست به معنای دلتنگی شبانه. و همین دو کلمه ی به ظاهر ساده چه داستانها که در ورای خود دارند. و چه زخم های ناسوری که در یک کلمه سرباز میکنند (ما از آن‌ها که تسلّاشان می‌دادیم غمگین‌تر بودیم.) + نوشته شده در دوشنبه سی و یکم خرداد ۱۴۰۰ ساعت 23:28 توسط مهران  |  گذر بهار از کوچه شعبان...ادامه مطلب
ما را در سایت گذر بهار از کوچه شعبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasimbidary بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1400 ساعت: 15:43

اول صبح که عازم محل کار بودم کاملِ مردی که لباس سنتی کوردها را به تن داشت از آن سمت خیابان به سمتم آمد و بدون مقدمه به رسم مهربانی سلامی کرد و بر زبان آورد چونی خاصی؟(خوبی،سلامتی) و در ادامه جمله ای پرسشی آورد. راستش متوجه حرف و سوالش نشدم.حتما پی جو گذر بهار از کوچه شعبان...ادامه مطلب
ما را در سایت گذر بهار از کوچه شعبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasimbidary بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 23:31

اول سالهاست دلتنگم. یک دلتنگی متفاوت،جنسش با دلتنگیهای دیگر خیلی تفاوت دارد. یک جور عجیبی متفاوت و خاص است. خاص خودم.شاید بیش از دو دهه است که دل+تنگ چشمان مشکی درشت،شفاف و عاری از غم و نگرانی کودکیم بودم. بیش از بیست سال است که در برخورد با کودکان آ گذر بهار از کوچه شعبان...ادامه مطلب
ما را در سایت گذر بهار از کوچه شعبان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nasimbidary بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 23:31